جدول جو
جدول جو

معنی عراده انداز - جستجوی لغت در جدول جو

عراده انداز
آنکه با عراده جنگ کند و بدان سنگ اندازد: بانصر و بوالحسن خلف با عراده انداز گفتند پنجاه دینار و دو پاره جامه بدهیم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 473). غوری عراده انداز زر و جامه بستد. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 474)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راه انداز
تصویر راه انداز
وسیله، کلید یا برنامه ای که دستگاهی را به راه می اندازد
فرهنگ فارسی عمید
(کلید راه انداز) در هواپیمای باتری دار پس از آنکه کلید برق وصل شد از کلید راه انداز استفاده می کنند و آن دستگاهی است مرکب از چند چرخ دنده و یک دینام که بطور مصنوعی گردش میکند و پس از دور برداشتن بوسیله کلید دیگر موسوم به) درگیر (دستگاه راه انداز را بموتور وصل میکنند و بدین وسیله موتور روشن میشود
فرهنگ لغت هوشیار